حکم امام و بنبست فرهنگ غرب
□امید مسعودی
□اشاره
آنچه در پی میآید نگرشی است بر بن بست فرهنگی غرب و اهمیت حکم تاریخی حضرت امام خمینی ـ سلامالله علیه ـ مبنی بر اعدام سلمان رشدی مرتد که پیش از رحلت جانگداز امام و چند هفته پس از صدور حکم، یعنی چهارشنبه دهم اسفند 1367 در یکی از روزنامههای عصر کشور منتشر شد.
این نگرش یادآور همان روزهاست با همان حال و هوا، و تأکیدی دوباره بر ضرورت اجرای حکم تاریخساز امام راحل که اینک پیشروی شماست.
1ـ بحران فرهنگی غرب
پیام مهم امام خمینی به روحانیان حوزههای علمیه، مردم و مسئولان که شامل تحلیل انقلاب و تعیین مشی آینده حکومت اسلامی در برخورد با دشمنان خارجی و داخلی بود، غربیها را در سردرگمی و آشفتگی خاطر فرو برده است. مرزبندی بود میان اسلام و هر آنچه که علیه نظام توحیدی
تدارک میبینند.
این پیام مشت محکمی بود که بر دهان یاوهگویان و تحلیلگران بیمار وقایع اخیر، فرود آمد تا شاید از خواب و خیال آشفته لحظهای به در آیند و پیروزی اسلام را باور کنند.
این کلام امام که فرمودند: «مسأله سلمان رشدی یک مسأله فردی نیست بلکه مقابله استکبار با اسلام است.» پاسخ صریح و روشنی بود به توطئۀ گسترده اروپا و غرب علیه انقلاب اسلامی و رد تحلیلهایی که به جای برخورد ایدئولوژیکی در برابر این تهاجم، برخورد دیپلماتیک و سادهاندیشانه را تجویز میکردند.
حکم امام در مورد سَب پیامبر اکرم(ص)، تجاوز وقیحانه غرب به مقدسات مسلمانان و موضعگیری سران بازار مشترک اروپا در برابر ایران متأسفانه هنوز هم برخی تحلیلگران سادهاندیش داخلی و خارجی را به علت عدم فهم مسائل بیدار نکرده و سکوت فاجعهبار سران کشورهای مسلمان عرب را نشکسته است. هجوم فرهنگی غرب به کشورهای تحت سلطه حادثه تازهای نیست، حتی هجوم فرهنگی آنان به فرهنگ و مقدسات مسلمانان نیز چندان تازگی ندارد.
اما وقتی که میبینیم در شرایط زمانی حال، حلقه توطئه هجوم فرهنگی به مقدسات مسلمانان هر روز تنگتر میشود، آنگاه هر فرد مسلمان و آزاداندیشی پیرامون این محاصرۀ حساب شده میتواند در تاریکی تحلیلهای مغرضان با نیم نگاهی به حوادث، فرا راه خود چراغی روشن کند و راه را از چاه تشخیص دهد.
هجوم فرهنگی غرب، پس از گذشت ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در شرایطی آغاز شده است که:
اولاً، انقلاب در برابر تهاجمهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دشمنان در طول جنگ ایستاده و چشمانداز پیروزی را به مسلمانان دنیا ارائه کرده است. اکنون در دل مسلمانان جهان بارقه امید درخشیدن گرفته است و دیگر پیروزی بر ظلم و کفر را دور از دسترس نمیدانند، خروج نظامیان شوروی از افغانستان ادامه همین پیروزی است.
ثانیاً، بحران فرهنگی در اروپا و غرب یعنی «مادر تمدن» بالا گرفته و سیطره فرهنگی غرب متزلزل شده است از این رو سرمایه سالاران که روزی به واسطه استعمار فرهنگی حاکمیت جهانی خود را برقرار ساختند، اکنون به تکاپو افتادهاند تا راه چارهای بیابند و از آفات فرهنگ حاکم بر جامعه و حکومت «سرمایه» بگریزند.
تصویر حاکم بر جامعه غرب اکنون بیش از هر زمان دیگر تیره و مکدر است به گونهای که در سایه روشنیهای این تصویر، ابتذال، دروغ، ریا، بیماری روحی و جسمی بیداد میکند و روزهای خوش تسلط «فرهنگی» را به فراموشی میسپارد.
انگلیسیها که روزگاری به طمع تسخیر سرتاسر قاره سیاه و برای اجرای سیاست استعماری خود به بررسی و شناخت فرهنگ قبایل بَدَوی در قارۀ سیاه پرداخته بودند، اکنون میباید به بررسی بحران فرهنگی جامعه «انگلوفیل» و یافتن راه علاجی برای گریز از بیماریهایی چون «ایدز» بپردازند. آفتی که اکنون از اقشار محروم انگلیس گذشته و حتی کابینه «ماسونها» را آلوده کرده است.
سیطره فرهنگی غرب متزلزل شده است و ماسونهای انگلیس و کابوهای امریکایی اینک از عدم کارآییاش رویگردان شدهاند.
بحران فرهنگی غرب که ناشی از بحران در بینش حاکم بر غرب است به دلیل اصالت دادن به دنیا و محو شدن در زیبایی «سود مادی» جهانسالاران غرب را به سوی تشتت آرا و اقوال کشانده است. آنان وحدت ایدئولوژیکی ندارند و آنچه که تنها نمایی از وحدت را برمیتاباند آن را باید نوعی هماهنگی تاکتیکی دانست.
در برابر این بحران و تشتت، جهان اسلام با تکیه بر ایدئولوژی جهان شمول و نجات بخش انسانها شاهد شکوفایی و بالندگی فرهنگ اسلام در اقصی نقاط گیتی است.
میتوان برخی جلوههای از هم گسیختگی و بحران در فرهنگ غرب را اینگونه برشمرد:
1ـ عدم تطابق حرف و عمل: جامعه «سود و سرمایه» و تمدن غرب اکنون با کلیساهای مختلف رو به رو است، پروتستانها با کاتولیکها اختلاف دارند و پاپ در برابر اندیشه جدایی دین از سیاست خاضع و فروتنانه تسلیم شده است و آنجا که منافع استکبار جهانی به خطر میافتد.
این اندیشه را ترویج میکند. اما آنجا که استکبار جهانی به قلع و قمع و کشتار مردم بیگناه مسیحی و غیرمسیحی میپردازد سکوت را برمیگزیند.
پاپ در لهستان اهداف امریکا را در برابر جنبش همبستگی پی میگیرد، در نیکاراگوئه نارضایتیهای مذهبی را دامن میزند و اسقفهای ضد دولت را به شورش دعوت میکند تا حکومت انقلابی ساقط شود، در شیلی در برابر کودتای خونین پینوشه علیه «آلنده» سکوت میکند، در السالوادر از مردم انقلابی میخواهد که تفنگها را به زمین بگذارند، در برابر توهین «سلمان رشدی» به ساحت مقدس حضرت مسیح(ع) و دیگر انبیای الهی ساکت مینشیند چرا که دین را از سیاست جدا میداند اما برای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان وارد عمل میشود زیرا این عمل به تمامی در خدمت منافع استکبار است!
2ـ سرگشتگی و سردرگمی فرهنگ انسان در غرب، دولتمردان اروپائی و امریکایی را در بحران فرهنگی کنونی غرق کرده است.
مذهب که روزگاری میتوانست نجاتدهنده غرب باشد اکنون گرفتار کسانی مانند پاپ شده است. دستگاه پاپ (واتیکان) را
«ماسونها» قبضه کردهاند و حتی بر روی «دلار امریکایی» چشم شیطان نقش میبندد تا مسیحیت به فراموشی سپرده شود.
از طریق انگلیسیها روحپرستی، جنپرستی و شیطانپرستی شیوع پیدا کرده است تا بدانجا که حتی در دانشگاههای امریکا برای احضار روح، کُرسی گذاشتهاند.
3ـ مسیحیت در غرب ناتوانترین دوران خود را سپری میکند و جوانان غرب به پوچی و ابتذال رسیدهاند. گرایش جوانان به پانکیسم و آلودگی به بیماری ویرانگر «ایدز» غرب را به بنبست کشانده است.
در برابر چنین بحران وسیع و گستردهای رویش جوانههای مبارزه با شرک و کفر و بازگشت انسان به اصالت خویش در شرق، رهایی انسانهای بحرانزده را بشارت میدهد.
اکنون غرب و کشورهای مرتجع در مقابل اوج اسلامخواهی این سوی جهان قرار گرفته و گریزی برای خروج از بنبستهای سیاسی و فرهنگی خود نمیبینند.
آنچه که غرب را به انتشار کتاب «آیههای شیطانی» و یا تهیه سریال تلویزیونی «شالوم سلام» سوق داده است در واقع حاصل مطالعات گسترده سیستمهای اطلاعاتی و مراکز تحقیقاتی آنان برای نجات از غرقاب خود ساختۀشان میباشد، زیرا درک کردهاند که گسترش روزافزون ایدئولوژی و فرهنگ توحیدی «تمدن غرب» را به ورشکستگی و افلاس میاندازد بنابراین باید چارهای اندیشید.
اینجاست که امام خمینی(س) با تأکید بر اینکه مسأله سلمان رشدی یک مسأله فردی نیست، بلکه مقابله استکبار با اسلام است، میفرمایند: «ترس من این است که
(خبر کوتاه بود، روزنامهها نوشتند:
در پی انتشار کتابی در اروپا و امریکا که در آن به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) اسائۀ ادب شده است امام خمینی طی پیامی خطاب به مسلمانان جهان تأکید فرمودند: مؤلف کتاب «آیههای شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تهیه و تنظیم و منتشر شده است و همچنین ناشران مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند.
بسمه تعالی
انالله و اناالیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کسی در این راه کشته شود شهید است. انشاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
روحالله الموسوی الخمینی
25 / 11 / 67)
تحلیلگران امروز ده سال دیگر بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند پس باید خامی بکنیم و از کنار اهانتکنندگان بگذریم.» این سخن نشان از درایت و تفکر عمیق امام از توطئههای دشمنان دارد.
حال آیا تحلیلگرائی که حتی در چارچوب تحلیلهای سیاسی خود منکر دلایل تهاجم فرهنگی اخیر غرب به جهان اسلام شدهاند، باز هم در برابر این هجوم خطرناک، دیپلماسی سازش و گذشت از اصول را مطرح میکنند؟!
در این رابطه البته فرقی میان خطر روحانیان دولتهای مرتجع و سازشکار و یا علمای آگاه و ناآگاه در داخل مشاهده نخواهد شد.
2ـ سکوت ارتجاع
این بار هم سران کشورهای مرتجع و سازشکار عرب در برابر تهاجم اخیر غرب به فرهنگ اسلام و مقدسات مسلمانان، تحقیر شدند.
سکوت ناشی از توافق و همراهی ارتجاع عرب و بویژه وهابیت حاکم بر عربستان آنهم در زمانی که مسلمانان محروم و پابرهنه هند، پاکستان و... در اعتراض به اهانت انگلیس و امریکا در برابر آتش سلاحهای آنان به خاک و خون غلتیدند بیانگر آن است که عربستان در مقابل توطئه اخیر غرب با بازگشت مسلمانان به اصالتهای اسلامی، شجاعت ابراز وجود نداشته است.
حال این سؤال مطرح است که خادمین حرم الشریفین هنوز هم تصور میکنند که حفظ قداست اسلام یعنی حفظ پردهداری و داشتن کلید خانه خدا است یا باید برای دفاع از نوامیس و حقوق مسلمانان که خادمان واقعی حرمین هستند، به پا خاست و از تمدن و فرهنگ اسلامی دفاع کرد؟ و چرا مؤسسۀ به اصطلاح اسلامی «رابطه العالم الاسلامی» با جهان اسلام قطع رابطه میکند و به امریکا میپیوندد؟ چرا «جامعه الازهر» در مصر سکوت میکند؟ چرا علما و روحانیان مسلمان و رهبران سیاسی در کویت، عمّان و امارات متحده بر سر شیطان بزرگ فریاد
نکشیدند و چرا باز هم اجازه دادند انگلیسیها و صهیونیستها شخصیت آنان را لگدکوب کنند؟
اگر دولتهای عرب سازشکاری با صهیونیزم را رد میکنند چرا در برابر حرکت اخیر غرب علیه مسلمانان، آرام نشستند؟
سال گذشته که امام خمینی فریاد برائت از مشرکان را در مراسم حج سر دادند به نتایج «برائت» در آینده امیدوار بودند و امروز میبینیم خونهایی که در مراسم حج در مکه معظمه در راه حق به زمین ریخته شد فریادهای برخاسته از گلوی اسلام در سراسر جهان شد تا توطئههای استکبار درهم کوبیده شود و کاخهای شیشهای کفر فرو ریزد.
امام فرمودند: «مگر دیانت جز اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود» و آنجا که تأکید نمودند: «سنت پیامبر(ص) و اعلان برائت، کهنه شدنی نیست و نه تنها اعلان برائت به ایام و مراسم حج منحصر نمیشود که باید مسلمانان، فضای سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند و به وسوسه خناسان و شبهات تردیدآفرینان و متحجرین و منحرفین گوش فرا ندهند و لحظهای از این آهنگ مقدس توحیدی و جهان شمولی اسلام غفلت نکنند.» و دیدیم که انعکاس وسیع خشم و نفرت مسلمانان عالم نسبت به حرکت وقیحانه دشمنان خدا تا چه اندازه وسیع و با عظمت بود. خشم و توفان سهمگین مسلمانان به دلیل آن بود که سبوعیت و درندگی حیوانی به اسم کفر، وقتی حادث شد میباید در برابرش ایستاد وگرنه حملات وحشیانهتر ادامه مییابد.
در چنین حادثهای «سلمان رشدی» که تا دیروز نویسنده برگزیده و برنده انگلیس بود امروز قربانی مطامع انگلیس و غرب شده است. حوادث دیگری از این دست چون تهیه سریال تلویزیونی «شلوم سلام» توسط بی.بی.سی. در لندن قطعاً سرنوشتی جز مرگ برای سازندگان آن نخواهد داشت.
فرمان امام برای مجازات «سلمان رشدی» حکم و فرمانی است که برای روندگان راه تاریک سلمان رشدی به اعتبار خود باقی خواهد بود. زیرا هرگونه مسامحه در اجرای احکام رهبر انقلاب نوعی پشت پا زدن به فداکاریها، ایثارها، جانبازیها و شهادتهای مظلومانه مسلمانان از صدر اسلام تا به امروز به حساب میآید. اگر در اجرای این حکم کوتاهی شود آن وقت تهاجم دشمن به ارزشهای اسلامی و انقلابی ابعاد دیگری گرفته و جایی برای دفاع از حیثیت و شرف مسلمانان باقی نمیماند.
امام بر اجرای حکم مجازات «سلمان رشدی» تأکیدی دوباره داشتند و حتی
فرمودند مسلمانان به کسانی که توان اجرای حکم را دارند کمک کنند این تأکید امام دقیقاً به علت شناختی است که از دشمنان دارند. امام میداند که شیطان بزرگ و ایادیاش با همه توانهای اقتصادی و نظامی در برابر توان معنوی و الهی مسلمانان ضعیف و ناتوان است و دیدیم که با اعلام حکم رهبر، نویسنده مزدور انگلیس چگونه عذرخواهی کرد و ناشران کتاب در بسیاری از کشورها نسبت به جمعآوری آن اقدام کردند. با وجود این از آنجا که «سلمان رشدی» به عنوان یک جریان در صحنه رویارویی با اسلام اینگونه رذیلانه به گستاخی برخاسته است باید به عنوان مظهر اجرای حکم عدالت به دار آویخته شود و در این باره سکوت جایز نیست.
به همین سبب امام در پیام بسیار مهم خود یادآور میشوند: «استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا میزنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرفنظر مینماییم، ما کینۀ دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست میآوریم، قضیه، قضیۀ دفاع از یک فرد نیست، قضیه آنان حمایت از جریان ضداسلامی و ضدارزشی است»
3ـ وظایف طلاب
امام به راستی شاهین ترازوی امت است که هرازگاه از موضع ثابت و مستحکم خود همه بحثها را از مسائل فرعی دور کرده و به سوی مسائل اصلی امت اسلام متوجه میکنند و همه کجاندیشیها و سُستقدمیها را باطل اعلام میکنند. این نقش، بحق در نظام اسلامی ایران به ولایت فقیه سپرده شده است تا در امتداد این نظام الهی وقفه و لغزشی ایجاد نشود.
سب پیامبر اکرم(ص) توسط دشمنان اسلام که ناشی از تزلزل سیطره فرهنگی غرب و گسترش و قوام ایدئولوژی اسلام در جهان میباشد فرصتی دیگر برای شناخت دوست و دشمن بود که به نوبه خود باید آن را از الطاف و امدادهای الهی برای مسلمانان دانست.
موضعگیری امام و مسلمانان در برابر تروریسم فرهنگی غرب و هشدارهای رهبری انقلاب به روحانیان آگاه بر ما روشن کرد که در زمینه ترس استکبار از عملی شدن جنبه عینی فقه و اجتهاد باید تأمل بیشتری داشت و در این راه از بحثها و مجادلات فرعی که جز یأس و مَنیت چیزی به همراه ندارد، پرهیز کرد.
اکنون که انقلاب از مرزهای ایران فراتر رفته دیگر نباید مسئولان برای رفع اشتباهات خود مدعی شوند که انقلاب اشتباه کرده است در حالی که میدانیم هیچ انقلابی نمیتواند خود را محاکمه کند و نباید اختلاف سلیقهها را تا سطح اختلافات فردی نزول دهیم.
عیب دیگری که در میان اندیشمندان و علمای ما و شاید روحانیان نیز وجود دارد آن است که به حد لازم فرامین امام را پیگیری نمیکنند. طی یک سال گذشته با وجود آنکه حضرت امام احکام مهمی در ارتباط با مسائل حکومت اسلامی و ولایت فقیه صادر فرمودند متأسفانه در حوزه و دانشگاه که جای بحث و بررسی این احکام میباشد، کمتر عنایت شد و بهای لازم را ندادند. در دانشگاه سمینارهایی برگزار شد و در قم هم فقط در دارالشفا دو میز گرد داشتیم که نسبت به اهمیت احکام حکومتی بسیار قلیل و ناچیز است.
و در عوض در بین بعضی علما هنوز نسبت به حکم اعدام سلمان رشدی نوعی تعلل به چشم میخورد و استقبال عظیم جهان از حکم امام چندان ملحوظ نمیگردد و بیم آن میرود که ارزش پیام بسیار مهم امام امت برای برخی همچنان ناشناخته باقی بماند در حالی که این پیام در دل دشمنان هراس افکند و از غرب قربانیان تازهای گرفت.
امام فرمودند: «در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب، خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینهها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینهای مغلوب و شکستخورده نیستیم حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی را به دست نیاوردند.»
کلام امام مبنی بر پیروزی انقلاب پاسخی است به لیبرالها و افراد مغرض یا ناآگاهی که در تحلیلهایشان بخصوص بعد از پذیرش قطعنامه 598 همواره القا میکنند که ایران در جنگ شکست خورده و به اهدافش نرسیده است.
شاید به دلیل همین تحلیلهای نسنجیده است که طیف رنگارنگ اینگونه تحلیلگران از لیبرالها گرفته تا حجتیهایها، کمونیستها،
متحجران مقدسمآب، منافقان و... در میان اقشار جامعه بخصوص محرومان و پابرهنگان فاقد اعتبار و ارزشند و بیگمان با اجرای قانون احزاب و در بهترین وضع مطلوب برای آنان باز هم صندوقهای آرا فاقد رأی مردم در تأیید آنها خواهد بود، مردم میدانند که تمام حرفهای تازه و تحلیلهای فریبنده و توخالی لیبرالها در مدتی کمتر از یک ماه در برخورد با وقایع شکننده رنگ میبازد و خیالبافیهای آنان برای حکومتی دوباره، به انتها میرسند. از همین رو هیچگونه تأسفی نداریم که آنان در کنار امت نیستند.
البته آنها از اول هم با انقلاب نبودند و در واقع شعبهای از نمایندگی غرب در ایران بودند. غربی که با توطئهها تهاجم فرهنگی اینگونه به ارزشهای مقدس اسلامی میتازد.
اما فراتر از دردسرهای لیبرالها برای انقلاب باید از خطرهایی که از ناحیه روحانیان ناآگاه و آگاه وابسته که به مراتب از خطر دشمنان خارجی هم بیشتر است یاد کنیم.
امام لب به شِکوه میگشاید و میفرمایند: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است»
این کلام ولی فقیه بار سنگین وظیفه مقابله با تحجرگرایی و مقدسمآبی را بر دوش مدرسان محترم و طلاب جوان حوزهها میگذارد زیرا پرونده تفکر مقدسمآبها هنوز بسته نشده و امام تأکید میفرمایند:
«شیوه مقدسمآبی و دینفروشی عوض شده است. شکستخوردگان دیروز سیاست بازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمیدادند پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز تنها یک نمونه است که میتوانیم ابراز کنیم»
حال که قرعه فال به نام طلاب انقلابی زده شده است، باید در حوزهها به جای مباحثات فرعی، مسائل سیاسی به طور سیستماتیک بحث و بررسی شود و با افکار ایستاده در برابر تحولات سیاسی ـ اجتماعی جهان اسلام برخورد شود، زیرا هرگونه تصور جدایی دین از سیاست ورطه هولناکی است که حوزهها را خدای نکرده به کام خویش میکشد.
در برابر سؤالات و مسائل نوین جهان اسلام روحانیان وظیفه دارند به عنوان علمای امین و مورد اعتماد در مباحث سیاسی زیرکی و دانایی خود را به نمایش گذاشته و پاسخ سؤالات مسلمانان را آماده کنند و یا حداقل اگر توانایی پاسخیابی و رفع مشکلات دیگران را ندارند حداقل خود به درک صحیح و درستی از مسائل دست یابند، زیرا متحجران و مقدسمآبان در کمینند و بیم موج و گرداب در شب تاریک میرود.
بحثهای سیاسی، میزگردها و سمینارهای مشترک طلاب و دانشجویان و استفاده بردن
از فقهای متعهد در نشستهای آنان، گام مهمی برای قطع دست متحجران از کانونهای علم و انقلاب خواهد بود که نباید از آن دریغ داشت.
بدین ترتیب فیضیه و دانشگاه باز هم قلب تپنده انقلاب بوده و امام از دست مقدس مآبان خون دل نخواهند خورد و خطری که از درون نظام و انقلاب و حتی اسلام را تهدید میکند دیگر موردی نخواهد داشت و فرصت برای پرداختن به دشمنان خارجی بیشتر از پیش فراهم خواهد شد. انشاءالله
از کیهان چهار شنبه اسفند 1367
□□□